سلام کمتر وقت میکنم بیام اینجااسپانیا بودم
خب واقعیت برملا شد..واقعیت اینه زهرا سالها میومد اینجا و همه چیو میخوند
از همه چی خبر داشت تا اینکه گفتم میایی اینجا و بهش ثابت کردم که میومده اینجا
دیگه نیومد اینجا..زهرا دونسته پا در مسیری گذاشت تا از احساس من سواستفاده کنه
اون این سالها داشته با آگاهی تمام از من سواستفاده میکرده تا کاراشو پیش ببره
براش این مهم بود که من براش کارهای درسیشو مجانی انجام بدمو تموم
من فکر میکردم تووی وجود زهرا هم حسی باشه اما لعنت ب این حس های الکی
زهرامنو6سال تمام سرکار گذاشت و همیشه به دروغ وانمود کرد با کسی نیست
درحالی که با خیلیا بوده و اشنا میشده هربار یه شماره جدید میگرفت تا با طرف مقابل اشنا بشه
تا نصف شب تلگرام انلاین بود من همیشه اینارو میدونستم و میدیدم داره چیکار میکنه
اما وقتی کارش گیر بود میومد سراغ من و ادعا میکرد با کسی نیست تا من کارشو انجام بدم
من هم ساده فکر میکردم همیشه بهم راست میگه کاراشو انجام میدادم هیچ... هزینه کاراشم من میدادم
خلاصه این سو استفاده های زهرا تا زمانی که درسش تموم بشه ادامه داشت
وقتی درسش تموم شد یه ادم دیگه شد و گفت میخواد نامزد کنه
دیگه وقتی کارهای درسیش تموم شد میخواست منو از سرش باز کنه
ومیومد اینجا میخوند هرچی مینوشتم حتی فهمیده بود از بعضی چیزا خبردار شدم زود رفت عکساشو پاک کرد
من انقدر ساده بودم و حرفاشو باور کرده بودم که حتی مقاله به اسم اون چاپ کردم
کلی هزینه دست من گذاشت زندگی منو نابود کرد فرصتهای ازدواج منو خراب کرد با دروغهایی که میگفت زهرا و 6سال تمام از من سواستفاده های زیادی کرد
من حتی شمارشو نداشتم خودش اومد سراغم چون بازم کار درسیش مونده بود
خلاصه زهرا یه ادم خیلی نمک نشناس و بی معرفتی دروغگویی بود که تمام حرفاش دروغ بود
قصدش با من بودن فقط سو استفاده بوداین 6سال
اگه غیر این بود زهرا چرا قالم گذاشتی؟
توجای من بودی فکرهای بدتر از اینو میکردی
من حلالت نمیکنم
منتظر پاسخ خدا باش
نظرات شما عزیزان: